جدول جو
جدول جو

معنی گوشت تلخ - جستجوی لغت در جدول جو

گوشت تلخ
بدخو، بدخلق
تصویری از گوشت تلخ
تصویر گوشت تلخ
فرهنگ فارسی عمید
گوشت تلخ
(تَ)
بدادا. بدگوشت. (یادادشت مؤلف). نچسب. بدعنق. بدخلق
لغت نامه دهخدا
گوشت تلخ
بد خلق بدادا: تمام هستی و شئون زندگانی وی با از دست دادن یک شوهر گوشت تلخ پر مدعا از بین رفته است
فرهنگ لغت هوشیار
گوشت تلخ
((تَ))
بداخلاق، بدمعاشرت
تصویری از گوشت تلخ
تصویر گوشت تلخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
عمل گوشت تلخ. بدادایی. بدگوشتی. (یادداشت مؤلف). نچسبی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوشت تلخی
تصویر گوشت تلخی
بد خلقی بد ادایی
فرهنگ لغت هوشیار
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
فرهنگ لغت هوشیار
بد خلقی کردن بد رفتاری کردن: این مرد... با کارگران بیش از اندازه گوشت تلخی میکرد. از آن کسانی بود که از لحاظ اخلاق ظاهری و سلوک حتی با خود نمی ساخت
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع کیاملک قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی