- گوشت تلخ
- بد خلق بدادا: تمام هستی و شئون زندگانی وی با از دست دادن یک شوهر گوشت تلخ پر مدعا از بین رفته است
معنی گوشت تلخ - جستجوی لغت در جدول جو
- گوشت تلخ ((تَ))
- بداخلاق، بدمعاشرت
- گوشت تلخ
- بدخو، بدخلق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد خلقی بد ادایی
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
بد خلقی کردن بد رفتاری کردن: این مرد... با کارگران بیش از اندازه گوشت تلخی میکرد. از آن کسانی بود که از لحاظ اخلاق ظاهری و سلوک حتی با خود نمی ساخت